۲۷آبان
کاکایی
چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۸۸، ۰۳:۱۲ ب.ظ
یه کلید کهنه چرخید توی قفل سینهم انگار
یه دل شکسته افتاد زیر دست و پای زوار
یه دل شکسته افتاد زیر دست و پای زوار
دلمو نذر تو کردم که هنوز دلنگرونم
چی میشد مثل کبوتر زیر ایوونت بمونم
مث خواب بود مث رویا مث لمس آسمون بود
تو هیاهوی صداها یه سکوت مهربون بود
زیر طاق آینهکاری پای ایوون کبوتر
مث خواب بود مث رویا حتی از خواب تو بهتر
پای حوض نقره پوشت رو به گلدسته نشستم
دلمو به قفلای پنجره فولاد تو بستم
نه سر گلایه کردن نه دل شکوه شنیدن
نه امید دل سپردن نه توان دل بریدن
یه کلید کهنه چرخید توی قفل سینهم انگار
یه دل شکسته افتاد زیر دست و پای زوار
۸۸/۰۸/۲۷