مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

وب نوشت های ن حسینی

مهرازی

اینجا
جایی ه که
بدون دغدغه ی باز نشر
از وبلاگهای دیگه،
توش مینویسم..

بایگانی
آخرین مطالب
نویسندگان
پیوندها
۲۲مرداد

یک صحن کبوتر

پنجشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۸۸، ۰۵:۳۰ ب.ظ

 


خسته از راه، کنار مادر
توی ماشین پدر خوابیدم
پلکهایم که به هم افتادند
خواب یک صحن کبوتر دیدم

صبح وقتی که دو چشمم وا شد
شادمان مثل گلی خندیدم
آخر از پنجره پشت اتاق
گنبد زرد رضا را دیدم

دل من مثل کبوتر پر زرد
رفت و بر شانه گلدسته نشست
اشک در چشمه چشمم جوشید
بغضم آیینه شد اما نشکست

پدر آماده شد از من پرسید:
دوست داری که تو را هم ببرم؟
گفتم:آری! ولی آنجا چه کنم؟
مادرم گفت: زیارت پسرم!

گر چه زود آمده بودیم ولی
در حرم جای دل من کم بود
هر کسی با او؛ چیزی می گفت
گوییا با همه کس محرم بود

هر کجا رفتیم آنجا پر بود
پر ز نجوای دل و دست دعا
یک طرف قصه پر غصه در
یک طرف ذکر غریب الغربا

در رواق حرم پر نورش
کاش دست دل من رو می شد
می شدم من آن آهوی غریب
باز او ضامن آهو می شد

 

جواد محقق

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۸/۰۵/۲۲
نرگس حسینی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی