یک چاله فضایی به اسم شعر
از این به بعد یه کم شعر هم میذارم اینجا... نه برای اینکه حالشو ببرید ! نه. واسه ی این چاله فضایی جدیدی که دوستان برام کندن و حتی استیفن هافکینگم نمیتونه آنالیزش کنه... البته شعرها یه سیری دارن که باید دید در آینده چه رخ خواهد داد
همونطور که گفتم شعر مال عرفان نظرآهاریه که به یاد مرحوم دکتر امین پور سروده شده.
سالنامه جهان
ماهنامه زمین و آسمان
روزنامههای صبح و عصر را
مرور میکنم
باز هم خبر
باز هم خلاصهای
از هزارسال اتفاقهای دوروبر
باز خط به خط
نشانه و علامت است
سطر سطر زندگی
گزارش قیامت است
***
باز هم مصاحبه
بین آدم و عدم
بین آنچه میرود به باد
دم به دم
باز سرمقالهای به خط مرگ
باز عکسهای آن و این
باز پنجشنبهها و جمعهها
نه، تمام روزهای هفته
روز واپسین
اول او و آخر او
بعد تا ابد همیشه نقطهچین...
***
باز آگهی
باز در ستون تسلیت
اسمها چقدر آشناست
اسم من
اسم تو
اسمها همه شبیه اسم ماست
اسمهایمان چه تند و تیز
میدوند
تا به انتهای صفحههای رستخیز
***
در کنار اسمهایمان نوشتهاند:
جمله جمله، واژه واژه، حرف حرف
هر چه کردهاید
توی سررسید روزگار
یادداشت شد
دانه دانه لحظه کاشتید
باغ لحظههای هر کسی
آخرش شبیه آنچه کاشت، شد
***
سالنامه جهان
ماهنامه زمین و آسمان
روزنامههای صبح و عصر را
مرور میکنم
مژده دادهاند در شمارههای بعد
در همین یکی دو روز زود دوردست،
توی ویژهنامهای که محشر است،
سردبیر روزنامه حیات،
او که متن آب و آفتاب را نوشت،
شاعر سرودههای دوزخ و بهشت،
قصهگوی برگ و بار و ابر و باد،
او که نور را به خاک یاد داد،
واژههای مرده را
زنده میکند دوباره در قصیده معاد.